دکتر حمید عنایت
به همین گونه سید تعصب دینی را می‌ستاید، زیرا آن را مایه‌ یگانگی و سرافرازی هر قوم در دفاع از حق خویش می‌داند و بر کسانی که آن را مانع پیشرفت اهل دین به سوی تمدن می‌شمارند حمله می‌کند، ولی در عین حال می‌گوید که تعصب صفتی همچون صفات دیگر انسان است، حد اعتدالی دارد و افراطی و تفریطی، اگر در حد اعتدال نگاه داشته‌شود از صفتهای پسندیده و گرنه نکوهیده است. به هر حال تعصب دینی با تعصب نژادی فرقی ندارد، الا آنکه از آن پاکتر و مقدس‌تر و سودمند‌تر است، ولی چگونه است که تعصب نژادی به نام وطن‌پرستی ستوده و پسندیده است، اما تعصب دینی عیب دانسته می‌شود ؟
روشن است که اروپاییان چون اعتقاد دینی مسلمانان را استوارترین پیوند میان آنان می‌بینند می‌کوشند تا به نام مخالفت با تعصب، این پیوند را سست کنند، ولی خود از هر گروه و کیش به تعصب دینی گرفتارند چنانکه مردی آزاداندیش چون « گلادستون » نخست‌وزیر انگلیس با آنکه رسماً متدین نیست از مسیحیت با تعصب دفاع می‌کند، مخصوصاً در برابر اسلام، و هر سخنی درباره‌ اسلام گفته، ترجمانی است از روح پطرس راهب، یعنی بازنمای روح جنگهای صلیبی.53
سید جمال به هنگام اقامت در پاریس با سردبیران برخی از روزنامه‌های فرانسوی آشنا شد و برای آن روزنامه‌ها مقاله می‌فرستاد و از جمله برای روزنامه‌ دست‌چپی « لن ترانسیژان » ( Intransigent ‘L ) رشته مقالاتی درباره‌ جنبش مهدی در سودان نوشت یا نویساند. مقامات دولتی، چه در فرانسه و چه در انگلیس، برای اینگونه مقالات مانند آنچه سید در « عروة الوثقی » می‌نوشت اهمیت بسیار قائل بودند و از طریق آنها از طرز تفکر و احساس روشنفکران و باسوادان مسلمان درباره مسائل سیاسی آگاه می‌شدند. ولی از میان نوشته‌های سید به زبان فرانسه، مکاتبه‌ او با « ارنست رنان »54 در خور تأمل بیشتر است، زیرا در هیچ نوشته‌ای، افکار سید را درباره‌ ضرورت تجدد دینی چنین آشکار نمی‌توان یافت.

پاسخ به رنان
« ارنست رنان » در سخنرانی خود به عنوان « اسلام و علم » در دانشگاه سوربون که بعد متن آن را در « ژورنال ددبا » (Journal des D ebats ) چاپ شده، گفته بود که اسلام با روح علمی و فلسفی مخالفت اساسی دارد و خاصه اعراب بطور ذاتی از فراگرفتن علم و فلسفه ناتوانند. آنچه از علم و فلسفه نیز در جهان اسلام پیدا شده به همت مردم غیر عرب به میان مسلمانان راه یافته است. بدین جهت آنچه به نام علم و فلسفه عرب مشهور شده در واقع علم و فلسفه‌ یونانی یا ایرانی است. به نظر « رنان »، از میان فیلسوفان بزرگ اسلام، تنها یک تن یعنی یعقوب کندی، عرب بود و از این رو نامیدن باقی آنان به صفت عرب تنها به دلیل آنکه به عربی چیز می‌نوشته‌اند به همان اندازه غیر منطقی است که فیلسوفان اروپایی قرون وسطی را لاتینی بخوانیم. پس از انتشار این مقاله، عده‌ای از روشنفکران و متفکران مسلمان از جمله نامق کمال بک، متفکر ترک، و سید جمال نیز به آن پاسخ نوشتند.
پاسخ سید جمال که بظاهر نخست به زبان عربی نوشته و بعد به فرانسه برگردانده شد، بالطبع، انعکاسی وسیع‌تر از همه داشت. او در پاسخ خود، مطالب سخنرانی رنان را در همان دو نکته‌ای که گذشت، خلاصه کرد، یعنی نخست آنکه اسلام در جوهر خود با علم و فلسفه دشمنی دارد و این دشمنی در زمانی که اعراب حکومت می‌کردند به بالاترین پایه‌ خود رسید و در زمان ترکان نیز به همان قوت باقی بود، و تنها با رواج اندیشه‌های یونانی و ایرانی در میان مسلمانان، بطور موقت و آن هم تا اندازه‌ای از شدت مخالفت اسلام با علم و فلسفه کاسته شد. نکته‌ دوم آنکه اعراب به حکم خوی و سرشت خویش با علم و فلسفه مخالف بودند.
بنیاد استدلالی پاسخ سید، که بیش از گفته‌های رنان با طرز فکر علمی اروپاییان در روزگار او سازگار می‌نمود، این بود که تاریخ هر قوم را باید به صورت جنبشی پایدار و تطوری هموار نگریست که دارای مراحل و مراتب گوناگون است و درباره‌ هر خصوصیتی از آن قوم با توجه به مرحله‌ تاریخی خاص بروز آن خصوصیت داوری کرد و هیچ رفتار و خصلتی را ذاتی یک قوم نباید دانست. سید بر اساس این اصل، هر دو عقیده‌ رنان را رد می‌کند.55 درباره‌ عقیده‌ نخست، یعنی مخالفت ذاتی اسلام با علم وفلسفه، می‌نویسد که مخالفت با علم و فلسفه منحصر به اسلام نیست بلکه همه‌ ادیان در آغاز کار خود از دلائل عقلی محض و علم و فلسفه روی گردانند، زیرا ملت یا ملتهایی که در حوزه‌ خطاب آنها درمی‌آیند، گویی در مرحله‌ کودکی به سر می‌برند و از عقل و علم وفلسفه چیزی درنمی‌یابند تا بخودی خود حق را از باطل تمییز دهند. پیامبران از میان جامعه‌ بشری برخاستند و کوشیدند تا آدمیزادگان را به پیروی از فرمان عقل فراخوانند، ولی چون در این کوشش کامیاب نشدند، ناگزیر اندیشه‌های خردمندانه‌ خویش را به خدای بزرگ و یکتا نسبت دادند تا مردم را به پیروی از آنها وادارند.
از این رو « چون انسان در آغاز، علل اموری را که در برابر دیدگانش می‌گذشت و همچنین راز چیزها را نمی‌دانست، ناگزیر از اندرزها و فرموده‌های این آموزگاران پیروی کرد. این پیروی به نام خدای بزرگ و یکتا { بر مردمان } تحمیل شد که آموزگاران همه‌ رویدادها را به او نسبت می‌دادند و به مردمان رخصت نمی‌دادند تا درباره‌ سود و زیان این فرمانبرداری بحث کنند. من می‌پذیرم که این فرمانبرداری یکی از گرانترین و حقارت‌آورترین یوغها برای انسان است، ولی انکار نتوان کرد که در پرتو همین تربیت دینی بود که همه‌ ملتها، خواه مسلمان و خواه مسیحی، از درنده خویی رستند و به سوی مدنیتی پیشرفته‌تر شتافتند.» 56
سید در ادامه‌ همین استدلال که سرگذشت ملتها را به صورت تطوری دائمی تبیین می‌کند می‌گوید که درست است که اروپاییان امروزه در خرد و دانش و حکمت از مسلمانان برترند، لیکن این امر نه معلول نبوغ ذاتی اروپاییان بلکه حاصل تصادفی تاریخی است، بدین معنی که چون دین مسیح شش قرن زودتر از دین اسلام پیدا شده، مرحله‌ پختگی و بلوغ جامعه‌ پیروان آن زودتر از جامعه‌ مسلمانان فرارسیده است. بدین جهت باید امیدوار بود که مسلمانان نیز روزی زنجیرها را بگسلند و در راه ترقی گام بردارند. درست است که دین اسلام بنا بر این مقدمات مانع پیشرفت علم شده ولی مسیحیت با اهل علم رفتاری بدتر داشته، چنانکه کشیشان کاتولیک هنوز شمشیرهای خود را بر ضد علم، آخته داشته‌اند.
سید با نظر رنان در این باره که مسلمانان گرفتار احکام جزمی و قشری شده‌اند مخالفتی ندارد، ولی می‌گوید که این صفت، شناساننده‌ هر مؤمن است که « تا ابد در راهی که مفسران شریعت از پیش برای او مقرر کرده‌اند، حرکت کند. مؤمن چون یقین دارد که تنها دین او شامل همه‌ اصول اخلاقی و حکمتها و علوم است خویشتن را استوارتر به آن می‌بندد و برای گذشتن به ماورای دین خویش هیچ نمی‌کوشد، { زیرا } از جستن حقیقت چه سود، اگر او معتقد است که خود به آن دست یافته است ؟ … و از اینروست که مؤمن، علم را خوار می‌دارد.57
درباره‌ نکته‌ دوم رنان، یعنی « دشمن صلبی » اعراب با علم و فلسفه، سید می‌گوید : که همگان می‌دانند که اعراب با ظهور اسلام، به سرعتی شگفت‌آور، علوم ایرانی و یونانی را که تکامل آنها چندین قرن زمان گرفته بود در تمدن خویش جذب کردند. علم و فلسفه در سایه‌ حکومت عرب همچنان به پیشرفت خود ادامه داد. هم به یمن قدرت عرب بود که علوم از شرق به غرب انتقال یافت، چنانکه ارسطو تا زمانی که در یونان بود، اروپاییان به او اعتنایی نداشتند اما همین که هجرت کرد و عرب شد همگی به وجود او افتخار کردند. بدین سان جهان اسلام و عرب به مدت پنج قرن از حیث فرهنگ و اندیشه از غرب پیش بود. در پاسخ به این گفته‌ رنان که جز کندی از میان عرب هیچ فیلسوفی برنخاسته و فیلسوفان اسلامی بیشتر از اهالی حران و اندلس و فارس بوده‌اند، سید می‌گوید : که اولاً حرانیها خود از تیره‌ عرب بودند و قرنها پیش از اسلام به زبان عرب سخن می‌گفتند، ثانیاً روا نیست که فیلسوفان اندلسی چون ابن باجه و ابن رشد و ابن طفیل را به دلیل آنکه در بلاد عرب نزیسته‌اند عرب ندانیم، زیرا به هر حال زبان آنان عربی بوده است و زبان مهمترین وجه امتیاز اقوام و ملل است و هر گاه قومی این امتیاز را از دست بدهد در واقع امتیاز اصلی خود را از دست داده است.
سرانجام سید جمال این پرسش را طرح می‌کند که چرا تمدن عرب و اسلام پس از آن گذشته‌ درخشان یکباره دچار رکود و انحطاط شد و چرا مشعل فروزان این تمدن دوباره روشن نگشت ؟ در روایت فرانسوی پاسخ سید، جمله‌ای که در پاسخ به این پرسش آمده آن است که « مسئولیت دین اسلام در اینجا کامل به نظر می‌آید » 58، ولی در ترجمه‌ عربی، این جمله خود به صورت پرسش دیگری تعدیل یافته است : « آیا مسئولیت به عهده‌ دین و مذهب است ؟ » 59 به هر حال سید در دنباله‌ این جمله توضیح می‌دهد که رفتار دشمنانه‌ فرمانروایان و زمامداران با اهل علم مزید بر علت شد، « چنانکه به روایت سیوطی، خلیفه هادی دستور داد تا پنج هزار تن از فیلسوفان را در بغداد گردن بزنند. تا علوم را در بلاد اسلامی ریشه‌کن کند. با اذعان اینکه سیوطی در گزارش شماره‌ کشتگان مبالغه کرده است مسلم است که چنین کشتاری براستی روی داده، ولی همانند این واقعه را در تاریخ دین مسیح نیز می‌توان یافت ».
پاسخ سید با این عبارت پر معنی پایان می‌یابد :‌«‌ ادیان به هر نامی که خوانده شوند همانند یکدیگرند، میان دین و فلسفه هیچگونه آشتی و سازشی ممکن نیست. دین به انسان می‌آموزد که صاحب ایمان باشد ولی فلسفه می‌خواهد او را از قید ایمان برهاند. بدین سان چگونه این دو می‌توانند با هم سازگار باشند ؟ … تا زمانی که بشر در جهان است پیکار میان پژوهش آزادانه و احکام جزمی دوام خواهد داشت. و بیم من آن است که فرجام این پیکار، پیروزی اندیشه‌ آزاد نباشد، زیرا توده‌ مردم از عقل بیزارند و تنها خواص و هوشیارانند که از عقل بهره‌مندند و علم هر چند لذت‌بخش باشد آدمی را سیراب نمی‌کند، زیرا انسان جویای کمال مطلوب است و خوش دارد که در جهانهای تاریک و دوردستی زیست کند که فیلسوفان و پژوهندگان نه آنها را درک می‌کنند و نه می‌جویند ».60
آیا این نامه را با توجه به نوشته‌ها و گفته‌های دیگر سید در دفاع از اسلام و مثلاً آنچه از رساله‌ « حقیقت مذهب نیچری » درباره‌ سازگاری دین اسلام با اصول عقلی بازگفتیم چگونه توجیه می‌توان کرد ؟ خاصه که مفاد برخی از عبارات نامه به نظر بعضی 61 از حدود تجددخواهی گذشته و به کفر والحاد پیوسته و در یکی دو جا نیز سید به دین اسلام ( نه روش مسلمانان ) حمله کرده و آن را عامل عقب‌افتادگی مسلمانان دانسته است.
به همین سبب برخی از مریدان سید در درستی انتساب این نامه به سید جمال دست کم به شکلی که در « ژورنال ددبا » انتشار یافته، تردید کرده‌اند، مخصوصاً چنانکه گفتیم اصل پاسخ او به زبان عربی بوده و بعد به فرانسه ترجمه شده است. یکی از این کسان، محمد حمید الله حیدرآبادی، استاد پیشین دانشگاه پاریس و استانبول است که عقیده دارد که « قسمتهایی از جواب سید جمال { به رنان } ساختگی است و مترجم آن به فرانسه با تحریفات وقیحانه‌ای به چاپ آن اقدام کرده است.»62 ولی آنچه حمیدالله در اثبات این تردید می‌گوید بیشتر حدس و قرینه است تا دلیل و حجت، مثلاً اینکه « سخنرانی رنان در اواخر مارس 1883 منتشر گردید، ولی جواب سید تقریباً پس از دو ماه منتشر شد و ما فکر نمی‌کنیم که مرد مجاهدی مانند جمال الدین برای تهیه‌ جواب آن، این مدت دراز را سکوت کرده باشد » یا از سید جمال که در « تمام دوره‌ زندگانی خود از مجاهدین و دافعین سرسخت اسلام بود » بعید است که بگوید اسلام به زور شمشیر گسترش یافت. یا دین اسلام د راه اختناق علم و بازداشتن مردم از کوشش گام برداشته، یا اعتقاد به وجود خدای یکتا « از سنگینترین اعمال بر انسان و از بزرگترین اهانتها بر اوست.»
63 این احتمال را نمی‌توان نفی کرد که مترجم جواب سید از عربی به فرانسه، برخلاف شرط امانت‌داری، عبارتهایی از پیش خود بر جواب او افزوده یا معنای برخی عبارتها را با دخل و تصرف ناروا از اصل آنچه مقصود سید بوده منحرف کرده است. ولی با توجه به خودداری سید از تکذیب انتساب پاسخ به خود و نیز نامه‌ای که از شیخ محمد عبده در دست است 64 در این باره که پاسخ به رنان، به شکلی که در « ژورنال ددبا » منتشر شده شاید با حذف یا تعدیل پاره‌ای عبارات، از خود سید بوده است تردیدی نمی‌توان داشت وانگهی به گمان ما بحث درباره‌ انتساب یا عدم انتساب جوابیه به سید چندان مهم نیست که سنجش روح کلی و مقصود اصلی مطالبی که در این پاسخ آمده است.
با این یادآوری اگر در مطالب اساسی پاسخ سید ژرف‌بین شویم می‌بینیم که فرض کفر پنهانی سید بر اساس آن نارواست، زیرا لب و خلاصه‌ پاسخ سید این است که علم و فلسفه مخصوصاً به معنایی که مخالفان او ـ یعنی اروپاییان در اواخر قرن نوزدهم ـ از این دو واژه در می‌یافتند با دین که مجموعه‌ای از احکام جزمی است منافات دارد. و این نکته‌ای غریب و ناسازگار با عقاید دیگر سید نیست.زیرا چنانکه در بحث از رساله‌ « حقیقت مذهب نیچری » دیدیم در آنجا نیز سید کم و بیش همین روش را در پیش می‌گیرد و مسلمانان را از دامهایی که مدافعان علم و فلسفه امروزی بر سر راهشان گسترده‌اند، برحذر می‌دارد. وانگهی بسیاری از متفکران اسلامی، چه پیش از سید و چه پس از او، همین نکته یا همانند آن را گفته‌اند، بی آنکه کسی در حق ایشان گمان کفر ببرد.مثلاً ابن خلدون در « مقدمه » استدلال می‌کند که : « میان فلسفه و شریعت و میان فلاسفه و جوامعی که بر شالوده شریعتهای گوناگون بنا شده‌اند اگر عدم توافق، تضاد و کشمکش وجود نداشته باشد لااقل یک فرق اساسی وجود دارد » 65
و آن اینکه از یک سو بر طبق حکم شرع « آنچه از پیغمبر شنیده می‌شود باید بر دانش عقل تقدم داشته باشد و باید به مؤمنان تأکید شود که برای کشف حقیقت عقلانی تعالیم شارع بیهوده نکوشند، زیرا این وادی صعب‌العبوری است که فکر در آن سرگردان می‌شود » و از سوی دیگر « فلسفه هم علم یقین و هم طریق یقین است که به مدد آن معلومات عقلی باید کسب شود ».66 متفکر اسلامی معاصر، سید محمد حسین طباطبایی، نیز ضمن بحثی درباره‌ اسلام و آزادی، می‌نویسد که آزادی در اسلام فقط در دایره‌ دین توحید، یعنی « سه اصل مسلم توحید، نبوت و معاد » وجود دارد و اگر آزادی عقیده را در خارج از این دایره نیز جاری و ساری بدانیم، دین را از اصل ویران کرده‌ایم.67 اما این امر مانع از آن نمی‌شود که اسلام، مؤمنان را به تفکر در حقایق دینی فرابخواند و به آنان در این زمینه آزادی کامل بدهد تا « بطور دسته جمعی و با ارتباط با یکدیگر، در رفع شبهات خویش بکوشند.» 68
غرض اصلی سید جمال از پاسخ به « رنان » تأکید همین تعارض میان ایمان و آزادی مطلق عقیده، یا به سخن دیگر، تعارض میان دین و فلسفه است، نهایت آنکه مقصود یک گوینده از بیان این تعارض گاه ممکن است حمله به فلسفه باشد و گاه انکار دین، ولی مقصود سید نه این است و نه آن، بلکه او می‌خواهد بگوید که چون این تعارض منحصر به رابطه‌ اسلام و فلسفه نیست و درباره‌ همه‌ ادیان راست درمی‌آید، « رنان » حق ندارد تنها مسلمانان را از بابت آن سرزنش کند، مخصوصاً که اسلام در قیاس با مسیحیت با فیلسوفان بهتر رفتار کرده است. همگان می‌دانند که علوم و معارف فلسفی در روزگار نیرومندی مسلمانان به پایه‌ بلندی از تکامل رسید. اما واماندگی و نادانی امروزی مسلمانان که نتیجه‌ تباهکاری حکومتهای استبدادی و قدرتهای استعماری است دوباره آنان را با علم و فلسفه بیگانه کرده است و این بیگانگی تنها با آزادی سیاسی و پیشرفت اجتماعی و فکری مسلمانان از میان برخواهد خاست. پس در حساب آخر رواج علم و معرفت، فرع بر احیای فکر دینی تقویت مبانی ایمانی است.
سید این نکته را در جاهای دیگر نیز هنگام بحث از روشی که مسلمانان باید در برابر معارف غربی پیش گیرند بیان کرده است. از جمله در یکی از مقالالت « عروة الوثقی » از فرنگی‌مآبی رهبران تنظیمات عثمانی و حکومت مصر انتقاد می‌کند و می‌گوید که تقلید از سازمانها و شیوه‌های اداری و فرهنگی و سیاسی غرب و فرستادن گروه گروه دانشجوی ترک و مصری به غرب، هیچیک نه همان احوال ترکان را بهتر نکرد که زندگی سیاسی و اجتماعی ایشان را آشفته‌تر کرد، حال آنکه رفتار درست در برابر معارف غربی باید همانند رفتار مسلمانان صدر اسلام در برابر فلسفه‌ یونانی باشد : مسلمانان صدر اسلام تنها هنگامی به فراگرفتن طب بقراط و و جالینوس و هندسه‌ اقلیدس و نجوم بطلمیوس و فلسفه‌ افلاطون و ارسطو همت گماشتند که پایه‌های ایمان خود را استوار کردند. مسلمانان امروزی نه تنها زمانی باید به فرهنگ و تمدن اروپایی روی‌آورند که دین خویش را به وجه درست آن بشناسند.69 اگر پاسخ سید را به رنان با توجه به این نکته تعبیر کنیم، مطالب اساسی آن با نوشته‌های دیگر سید چندان متعارض نمی‌نماید. ***
تجزیه و تحلیل دقیق باقی وقایع زندگی سید جمال، با همه‌ ارجی که در تاریخ پیکار ملتهای اسلامی، خاصه ایرانیان، با استعمار و استبداد دارد از حوصله‌ گفتار این بخش ـ که به تجددخواهی سنی و تأثیر آن در جنبش عرب مربوط می‌شود ـ بیرون است. از اینرو ناگزیر به اختصار می‌گوییم که سید پس از عزیمت از فرانسه به انگلستان رفت و در آنجا یک چند کوشید تا با تبلیغ عقاید خود و به میانجیگری « ویلفرید بلنت » (Wilfrid Blunt ) نویسنده‌ « عرب دوست » انگلیسی، سیاست انگلیس را به سود مسلمانان خاصه مصریان دگرگون کند، ولی کامیاب نشد. از انگلستان رهسپار ایران گشت و از ایران به روسیه رفت. پس از بازگشت به ایران به مبارزه‌ای دلیرانه بر ضد استبداد ناصرالدین شاه برخاست و در آگاهاندن مردم ایران و رسوا کردن سیاست استعماری روس و انگلیس کوشید.
کارنامه‌ زندگی سید در ایران شاید درخشانترین فصل داستان مجاهده او در راه آزادی ملتهای اسلامی باشد، زیرا در قرن سیزدهم هجری کمتر کشور اسلامی همچون ایران در گمراهی و بیخبری سیاسی به سر می‌برد و اگر میزان تأثیر یکایک رهبران سیاسی و فکری ایران آن روزگار را در بیداری مردم با هم بسنجیم، بی گمان سید جمال بیش از هر رهبر دیگر در این بیداری مؤثر بوده است. پس از آنکه از ایران بیرون رانده شد و به عراق و سپس انگلستان رفت و مبارزات خویش را بر ضد ناصرالدین شاه از سرگرفت. سرانجام به دعوت سلطان عبدالحمید به استانبول رفت و گرفتار دسائس او شد. و عملاً در آن شهر زندانی بود، تا آنکه در روز پنجم شوال 1314 مطابق نهم مارس 1897 درگذشت.

میراث سید جمال
بطور خلاصه عناصر اصلی میراث سید جمال الدین برای جهان اسلامی به نحو عام و جهان عرب به نحو خاص عبارت بود از : نخست اعتقاد به توانایی ذاتی دین اسلام برای رهبری مسلمانان و تأمین نیرومندی و پیشرفت آنان. دوم مبارزه با روحیه‌ تسلیم به قضا و قدر و گوشه‌نشینی و بی‌جنبشی. سوم بازگشت به منابع اصلی فکر اسلامی. چهارم تفسیر عقلی تعالیم اسلام و فراخواندن مسلمانان به یاد گرفتن علوم نو و پنچم مبارزه با استعمار و استبداد به عنوان نخستین گام در راه رستاخیز اجتماعی و فکری مسلمانان. سید را در مورد مبارزه با استعمار باید رهبری مبدع دانست. ولی درباره‌ جنبه‌های دیگر فکر اجتماعی اسلامی، کسان دیگری پیش از او مانند : طهطاوی و مدحت پاشا، به درجات گوناگون، برای عربان و ترکان سخن گفته‌ بودند، لیکن هیچ یک از رهبران طراز اول اصلاح فکر دینی و اجتماعی در دوره‌ زندگی سید به اندازه‌ او در راه پیکار با استعمار و استبداد رنج نبرد ونیز همچون او جاذبه‌ شخصی و نفوذ کلام نداشت. و راز محبوبیت و اهمیت او در تاریخ فکر معاصر اسلامی همین بوده است. سید محمد محیط طباطبایی در این باب نوشته است:
« سید جمال الدین در فلسفه مشائی به میرزا ابوالحسن جلوه، و در حکمت اشراق به « حکیم قمشه‌ای » نمی‌رسید، و در معرفت به مبنای حقوق و قوانین اروپا، توسعه‌ نظر و اطلاع میرزا ملکم خان را نداشت، و در ریاضیات قدیم به میرزا محمد علی قاضی یا میرزا عبدالغفار اصفهانی نمی‌رسید، و زبان فرانسه را محمد حسن خان اعتمادالسلطنه از او بهتر می‌دانست، و میرزا حسنعلی خان انشاء فارسی را بهتر از او می‌نوشت، و میرزا محمد حسین فروغی در نثر و شعر فارسی از او استادتر بود، و عربی را شیخ محمد عبده مصری و ادیب اسحق لبنانی بهتر از او می‌نوشتند، ولی در وجود او سری مکتوم بود که من حیث‌المجموع در وجود کلیه‌ افراد نامبرده یافت نمی‌شد. سید بی‌آنکه در اروپا درس خوانده یا در یک کشور آزاد راقی به سر برده باشد، در طی اقامت محدود اول خود در استانبول و ارتباط با پیشاهنگان نهضت فرهنگی و اجتماعی عثمانی و با استفاده از زبان ترکی و عربی و مراجعه به ترجمه‌های مختلفی که از فرانسه در مصر و عثمانی به عربی و ترکی شده بود، به حقیقتی آشنا شد که دیگران با وجود فضایل علمی و ادبی مکتسب به درک آن موفق نشده بودند ».7 آکسفورد ـ 1352 ش

یادداشتها :

1. « تجدد فکر دینی نزد اهل سنت »، در کتاب دین و جامعه، ( تهران : انتشارات موج، 1352 ).
2. جمع‌آوری و تنظیم اصغر مهدوی و ایرج افشار، انتشارات دانشگاه تهران.
3. تفصیل این دلایل در دو کتاب زیر آمده است: هما پاکدامن،جمال الدین اسد آبادی معروف به افغانی صص 44-23 pp23-44) ( Homa Pakdaman Jamal - Ad – Din Assad Abadi dit Afghani. Paris.1969. نیکی کدی، سید جمال الدین « الافغانی »، صص 58 ـ 1 و 441 ـ 427. ( nikki Kedclie. Sayyid Jamal Ad-Din ( Al Afghani ). University of California. Los Angeles. 1971. pp1-58 /
4. 427- 441 ). درباره‌ مذهب سید، از جمله رجوع شود، به بخش آخر همین فصل.
5. حورانی، اندیشه‌ عرب، ص 108. 6
6. . جرجی زیدان، بناه النهضه العربیه، قاهره، ( بدون تاریخ ) ص 70 به بعد. احمد امین، زعماء الاصلاح فی العصر الحدیث، قاهره ( 1948 )، ص 59 به بعد، انور الجندی، الفکر العربی المعاصر، ص 78 به بعد، و کتاب یاد شده‌ انور عبدالملک ( به فرانسه ).
7. . نیازی برکش، ظهور لادینی در ترکیه، ( مونره‌آل، 1964 )، ص 181.
8. ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ( تهران، 1333 ) ص 66 به بعد، خاطرات سیاسی امین الدوله، ( تهران، 1341 )، صص 130 ـ 129. مهدی ملک زاده، زندگانی ملک المتکلمین، ( تهران، 1325 )، ص 85، ایضاً، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ( تهران، 1328 ) ج1، ص 189. احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ( تهران، چاپ ششم، 1344 ) ص 11. محیط طباطبایی نقش سید جمال الدین اسدآبادی در بیداری مشرق زمین، ( تهران، 1350 ) مخصوصاً صص 61 – 17.
9. مجموعه‌ اسناد و مدارک چاپ نشده درباره‌ سید جمال الدین، صص 101 – 100.
10. محیط طباطبایی، به روایت نیکی کدی، کتاب یاد شده، ص20.
11. . کدی، کتاب یاد شده، صص 60 – 58.
12. کدی، کتاب یاد شده، صص 60 – 58.
13. درباره‌ مدارک مربوط به عضویت سید در فراماسونری رجوع شود به کتاب مهدوی افشار، صص 25 – 24
14. محمد محیط طباطبایی، اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسدآبادی، تألیف صفات الله جمالی اسدآبادی، تهران ( چاپ دوم )، صص 40 – 39. همچنین کتاب صدرواثقی، سید جمال الدین حسینی پایه گذار نهضتهای اسلامی، ( تهران : شرکت سهامی افشار، انتشار، 1348 )، صص 77-69.
15. مهدوی و افشار، لوحه‌ 15.
16. برای دیدن چند سند، درباره‌ دشمنی ویژه‌ انگلیس و عمال او در هر گوشه وکنار با سید، رجوع شود از جمله به مقاله‌ « چند سند درباره‌ سید جمال الدین »، از محمد گلبن، در کتاب یادنامه‌ علامه امینی، ( تهران : شرکت انتشار، 1352 ) کتاب اول، صص 133-105.
17. پیشگفتار سید محمد تقی فخر داعی گیلانی بر ترجمه تفسیر القرآن، سید احمد خان، بخش دوم، ( تهران : چاپ آفتاب، 1332 ) ص ب.
18. سید جمال الدین اسدآبادی، نیچریه یا ناتورالیسم، ( تبریز : بنگاه مطبوعاتی دین و دانش، 1327 ). این کتاب، در چاپهای مختلفی که از آن در دست است، عنوانهای گوناگونی یافته است. ما در این کتاب، از آن به عنوان « حقیقت مذهب نیچری » یاد می‌کنیم.
19. همان کتاب، ص 19.
20. همان کتاب، ص19-20.
21. همان کتاب، ص 22.
22. همان کتاب، ص 25.
23. همان کتاب، ص 26.
24. . همان کتاب، ص 27. 25
25. . همان کتاب، ص 32.
26. همان کتاب، ص 33.
27. همان کتاب، ص 36.
28. همان کتاب، ص 37.

29. سید در اینجا لوئی ناپلئون را با ناپلئون اول اشتباه کرده است.
30. همان کتاب، ص 38.
31. « سوسیالیست و کمونیست و نیهلیست، یعنی اجتماعیین و اشتراکیین و عدمیین هر سه طایفه ره‌سپر این طریقه می‌باشند. و هر یک از این طوایف ثلاثه اگر چه صورت مطلب خود را به نوعی تقریر می‌کند و لکن غایت و نهایت مقصود آنها اینست که جمیع امتیازات انسانیه را برداشته » … ص 39.
32. نگاه کنید به بحث او درباره‌ معجزه در تفسیر القرآن، ص 12 به بعد.
33. کتاب آ. فیضی، برداشت نوخواهانه‌ای از اسلام، صص 73-70. ( A.A.A. Fyzee. A Modern Approach to Islam. Asia Publishing Home. 1963.p. 70-73 ). که به نظر نویسنده‌ آن، مقصود سید احمد خان از همکاری با انگلستان اغتنام فرصت از سیاست آن دولت برای رفع عقب‌ماندگی مسلمانان هند و ایجاد امکان تربیت آنان در علوم امروزی بوده است، ص 71.
34. همان کتاب، ص 48.
35. در اصل کتاب : قانع شوند ( غلط چاپی )
36. همان کتاب، ص 51.
37. همان کتاب، صص51.
38. همان کتاب، ص 52.
39. همان کتاب، ص 52.
40. مقاله‌ « قضا و قدر » در مجموعه‌ عروة الوثقی، ( قاهره 1957 )، صص 58-49 و ترجمه‌ فارسی آن، از سید هادی خسروشاهی، در کتاب اسلام و علم، ( تبریز : چاپ محمدی علمیه، 1348 ).
41. همان کتاب، ص 51. نیز گفتگوی سید جمال الدین با عبدالقادر مغربی در کتاب محمد رشید رضا، تاریخ الاستاذ الامام، ( مطبعه‌ منار، 1931 ) صص 84-82.
42. تقی آزاده، سید جمال الدین اسدآبادی معروف به افغانی، ص 15.
43. کدی، کتاب یاد شده، ص 181، تقی زاده می‌نویسد که سید پیش از سفر به پاریس از راه لندن به آمریکا رفت و چند ماهی در آنجا ماند ( ص 15 )، ولی درستی این گزارش مورد تردید است.
44. حورانی، کتاب یاد شده، ص 110.
45. عروة الوثقی، ( چاپ قاهره، 1957 )، ص 7.
46. عروة الوثقی، صص 224-223.
47. عروة الوثقی، ص 334 به بعد، نیز صص 355 تا 357.
48. همان مأخذ، ص 229.
49. همان مأخذ، ص 243.
50. همان مأخذ، ص 365.
51. همان مأخذ، صص 220-219، 248-225 و 231 و 243.
52. همان مأخذ، ص 242.
53. همان مأخذ، صص 48-39.
54. 54. Ernest Renan. آنچه در اینجا نقل می‌شود از ترجمه‌ فرانسه نامه سید به رنان است.
55. . Ernest Renan. آنچه در اینجا نقل می‌شود از ترجمه‌ فرانسه نامه سید به رنان است.
56. جواب جمال الدین به رنان، در ترجمه‌ فرانسه‌ کتاب رد بر نیچریه از گواشون ؛ صص 177-176. “ Reponse de Jamal ad – Din al – Afghani a Renan “ dans : La refutatfion des materialistes. traduit par A. M. Goichon. paris. 1942 p. 176-177
57. همان کتاب، صص 178-177.
58. . همان کتاب، ص 183.
59. ترجمه‌ سید هادی خسرو شاهی از پاسخ سید جمال به رنان، در کتاب اسلام و علم، (تبریز: انتشارات سعدی، 1348 )، ص 72. 60. گواشون، کتاب یاد شده، ص 185-183. 61. مثلاً مقاله‌ زیر از الی خضوری (Elie Kedourie ) استاد دانشگاه لندن، که خلاصه‌ مطلب آن این است، سید جمال و عبده هر دو در باطن متفکرانی غیر دینی بوده‌اند و یکی از دلایل نویسنده، همین پاسخ سید به رنان است : « روشنایی تازه‌ای درباره‌ افغانی و عبده » در مجله‌ اوردیان، ج7 و 8 ( 1964 )، صص 106-83. “ Nuvell Lumiere sur Afghani et Abduh ". Orient VII. 2. 30. ( 1964 ). 37-57. VIII.13 ( 1964 ). Pp.83-106. 62. اسلام و علم، ص 32. 63. همان کتاب، ص 30. 64. مهدوی و افشار، مجموعه‌ اسناد، تصویر 138. 65. محسن مهدی، فلسفه‌ تاریخ ابن خلدون، ترجمه‌ مجید مسعودی، ( تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1352 ) ص 107. 66. همان کتاب، ص 104. 67. علامه سید محمد حسین طباطبایی، روابط اجتماعی در اسلام، ترجمه محمد جواد حجتی کرمانی، ( تهران : انتشارات بعثت، 1348 ) 68. همان کتاب، صص 102-100. 69. عروة الوثقی، صص 21-18. 70. سید محمد محیط طباطبایی، « نقش سید جمال الدین در بیداری مشرق زمین »، ص 50-49.


منبع: نهال ملی‌گرایی در خاک چپ